نگاه یواشکی

عشقم ؛ نگاهت نمی کنم ، ولی سنگینی نگاهت رو حس می کنم ، و غمی بزرگ بر قلب و جانم می نشینه که نمی تونم سر بلند کنم و تو چشای ناز و قشنگت نگاه کنم ، می دونی عزیزم چرا نگاهت نمی کنم ، چون وقتی نگاهم به نگاهت گره می خوره ، عشقت تو قلبم عمیق تر میشه و بعد اون نگاه عشقت تو قلبم غوغا میکنه ، 

مازیار

چشات آتیشم میزنه ، نگاه مهربونت می سوزونم ، ما خاطرات قشنگی با هم ساختیم ، خاطراتی که تا زند ه ایم گوشه ذهن هر دوی ما رو به خودش اختصاص میده ،قلبم به یاد تو و به عشق تو میتپه ، فکر می کردم می تونم بیخیالت بشم ، روزها گذشت ، ماه ها هم گذشت ، سال نو شد ولی از عشق تو ذره ای کم نشد ، عشقت شد  تمام  شکوه زندگی من ، صدات رو که می شنوم قلبم درد میگیره و حس عجیبی بهم دست میده ، بخدا خیلی سخته شرایطی رو که من دارم تحمل می کنم ؛ تو رو می بینم ولی نمی تونم نگات کنم ، صدا تو می شنوم ولی نمی تونم باهات هم کلام بشم ، دارم زجر میکشم ، دستامو بگیر عشقم ، بهت نیاز دارم ، به آرامشی که تو باید بهم بدی ، تنهام نذار همه هستی من ، عشقت تمام وجودم شده    




برچسب‌ها:

تاريخ : سه شنبه 19 خرداد 1394برچسب:, | 8:36 | نویسنده : asal |
.: Weblog Themes By BlackSkin :.